جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 437

1. ای درین کاخ امانی به غم و شادی بند

2. بندۀ نفس خودی دعوی آزادی چند

3. پیش دانا چه بود ملک همه دنیا هیچ

4. لاف دانش چه زنی ای که به هیچی خرسند

5. رشتۀ سعی قوی کن که رسیدن نتوان

6. به سر کنگر مقصود چو بگسست کمند

7. عالمی را ز تو پندست که در بند خودی

8. تا به کی بهر خلاص دگران گویی پند

9. لب به هر طعمه میالای که دندان شکند

10. بر سر خوان فرومایه ز پالودۀ قند

11. سنگِ آزار مزن بر دلِ ارباب صفا

12. کآمد آسان شکن این شیشه و مشکل پیوند

13. ناپسندیده فتد طور تو جامی همه را

14. هرچه خود را نپسندی دگری را مپسند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بی محبت مگذران عمر عزیز خویش را
* در بهاران عندلیب و در خزان پروانه باش
شعر کامل
صائب تبریزی
* اشکی که ترا بر گل رخسار دویده
* باران بهار است که بر لاله چکیده
شعر کامل
جامی
* بهر موئی از آن زلف پریشان
* دل جمعی پریشان می‌توان یافت
شعر کامل
خواجوی کرمانی