غزل شمارۀ 438
1. دل ز خوبان نکشد جز سوی آن سرو بلند
2. وه که خون شد جگرم زین دل دشوار پسند
3. رنج بی فایده چندین مکش ای خواجه حکیم
4. کی بود مرهم داغ تو مرا فایدہ مند
5. هر درختی که دلم در چمن عیش نشاند
6. تندباد غمت آمد همه از بیخ بکند
7. خندۀ غنچه بود وقت گُل از گریۀ ابر
8. گریۀ من نگر ای غنچۀ سیراب و بخند
9. خط شبرنگ تو دودیست کز آتش برخاست
10. چون پی چشم بدان خال سیه سوخت سپند
11. من نیم آنکه کشم از خط سودای تو سر
12. گرچه سازند جدا چون قلمم بند ز بند
13. کی رسد دست به مشکين رسنت جامی را
14. همتش گرچه بر اوج فلک انداخت کمند
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده