غزل شمارۀ 45
1. زلف تو بر مه پریشان کرده مشک ناب را
2. شاخ شاخ افگنده بر گل سنبل سیراب را
3. از در مسجد درآ با آن دو ابرو و ببین
4. پشت سوی قبله رو در روی خود محراب را
5. پسته را تا زان دهان و لب رساندی دل به کام
6. دل به تنگ آمد ازین معنی اولوالالباب را
7. باد شب ها خاک پایت زیر سر خوابم حرام
8. گر ندانم دولت بیدار خود این خواب را
9. نیست از قتل محبّان غمزه ات هرگز ملول
10. کی ملالت خیزد از خون ریختن قصّاب را
11. در نمی آید دلم را راحتی از هیچ باب
12. بر وی از پیکان دری بگشای فتح الباب را
13. نیست دلکش تر سرودی جامی از نظم خوشت
14. وقت خوش می کن بدین دلکش سرود احباب را
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده