غزل شمارۀ 618
1. گریۀ تلخ من از خندۀ آن لب نگرید
2. تشنه لب مردن من زان چَهِ غبغب نگرید
3. اشکم از عکس لبش باده صفت رنگین شد
4. ساغرِ چشمم ازین باده لبالب نگرید
5. بادۀ خون جگر و نقل غم و سینه کباب
6. بهر عیشم همه اسباب مرتّب نگرید
7. سوختم زآتش هجران وی اینک صد داغ
8. همچو تبخاله مرا بر دل از آن تب نگرید
9. چون سواره رود آن ماه به هر گام او را
10. صد سر افتاده به زیر سُم مرکب نگرید
11. خفته آن تازه جوان در تُتُق عزّت و ناز
12. بر درِ او سر پیران مقرّب نگرید
13. بهر نظارۀ آن مه چو رود لوح به كف
14. صف زده اهل نظر در ره مکتب نگرید
15. حسن رخساره به جا خاست خطش گردِ عذار
16. روز نارفته هنوز آمدنِ شب نگرید
17. تا زند جامی غمدیده رقم شرح فراق
18. دود دل با نم مژگانش مركّب نگرید
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده