غزل شمارۀ 632
1. غمت از دل به رخم اشک جگرخون آرد
2. بین که هر دم فلک از پرده چه بیرون آرد
3. من که از خود شده ام گم ز غمت در عجبم
4. که به سر وقت من گم شده بی چون آرد
5. اشک خونریز شب ای دل چو به غم بس نایی
6. شه چو عاجز شود از خصم شبیخون آرد
7. ریگ خوارزم شود موج زنان دریایی
8. سیل اشک من اگر روی به جیحون آرد
9. روزیِ ناقۀ محمل کش لیلی بادا
10. هر گیا کابر بهار از گلِ مجنون آرد
11. به بهای سرِ یک موی ز زلفت نرسد
12. طالب وصل تو گر گنجِ فریدون آرد
13. چون پری می رمی از مردم و جامی حیران
14. که به غم خانۀ خویشت به چه افسون آرد
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده