غزل شمارۀ 655
1. رقیب کیست که بوسه به خاک پات دهد
2. درین معامله يارب خدا جزات دهد
3. زکام بخشیِ لطفت امید می دارم
4. که کام جان من از لعل جانفزات دهد
5. گهی که جلوه کنی ترسد از خراش مژه
6. وگرنه عاشق بیدل به دیده جات دهد
7. ز خطّ لب چو نویسی برات بر جان ها
8. که دید روی تراکو نه جان برات دهد
9. چو در وفات کنم گریه هر گُلی که دمد
10. ز آب دیدۀ من نکهت وفات دهد
11. به ترّهات کشد راهِ سالک آخرِ کار
12. اگرنه دست ارادت به طرّه هات دهد
13. بیفت کُشتۀ او جامیا بود که لبش
14. به جرعه ای چو شوی خاک خون بهات دهد
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده