غزل شمارۀ 662
1. سرت زعارضۀ دهر دردمند مباد
2. زمانه بر دل شاد تو غم پسند مباد
3. تو جان اهل نیازی به چاربالش ناز
4. تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
5. ز نازکی است وجودت سرشته سر تا پای
6. وجودِ نازکت آزردۀ گزند مباد
7. بر آتشین لبت آن خاک کز تب افتادست
8. به چشم زخم حسودان به جز سپند مباد
9. علاج گریۀ تلخم چو جامِ عیش کشی
10. به جز تبسّمت از لعلِ نوشخند مباد
11. جز آن ز سروقدان کو قبول خاطر تست
12. به پای بوسیِ رخش تو سربلند مباد
13. سواره چون به درآیی ز فرق تاجوران
14. به غیر تاج و ز تو جز سم سمند مباد
15. کمند دولت سرمد تراست هیچ سری
16. برون ز ربقۀ تسخیر این کمند مباد
17. نیی است نایژۀ فیض خامۀ جامی
18. بر آن نی از نفس عیب جوی بند مباد
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده