غزل شمارۀ 668
1. حُقّۀ لعل تو از جوهر جان ساخته اند
2. کام هر خسته در آن حُقّه نهان ساخته اند
3. هر لطافت که نهان بود پسِ پردۀ غیب
4. همه در صورت خوب تو عیان ساخته اند
5. هر چه بر صفحۀ اندیشه کشد کِلک خیال
6. شکل مطبوع تو زیباتر از آن ساخته اند
7. شوخی و ناز و کرشمه همه آورده بهم
8. فتنۀ عالم و آشوب جهان ساخته اند
9. آن نه بالاست، نهالیست که از روضۀ قدس
10. به تماشاگَهِ عشّاق روان ساخته اند
11. محنت هجر دهد چاشنی شربتِ عشق
12. دردمندان فراقت به همان ساخته اند
13. تا به راه طلبت بی قدمان پی نبرند
14. کعبۀ وصل تو بی نام و نشان ساخته اند
15. بس که جامی صفت حسن تو نیکو گوید
16. عشق بازان سخنش ورد زبان ساخته اند
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده