غزل شمارۀ 680
1. یار هردم سرِ بازار دگر می طلبد
2. چشم ها چار خریدار دگر می طلبد
3. کس نیارد که زکارش سری آرد بیرون
4. گرچه هر لحظه سروکار دگر می طلبد
5. داد بر باد هوا دین و دلم را و کنون
6. بهر این کار هوادار دگر می طلبد
7. واعظم گومده از نکهت فردوس خبر
8. دل من بوی زگلزار دگر می طلبد
9. صد گرفتار به هر حلقۀ زلفش بیش است
10. او به هر حلقه گرفتار دگر می طلبد
11. یافت دل دولت جاوید به یک دیدارش
12. وز خدا دولتِ دیدار دگر می طلبد
13. جامی آن مه ز تو خوش نیست به وصف دگران
14. بهرِ خود دفتر اشعار دگر می طلبد
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده