غزل شمارۀ 690
1. کسی کش نیست طاقت کز قبا پیراهنت بیند
2. کجا تاب آورد کز پیرهن نازکْ تنت بیند
3. جفای تو همه با خویش خواهد عاشق بی دل
4. نمی خواهد که فردا دستِ کس در دامنت بیند
5. نبیند سرّ حُسنت را کسی زین سان که من بینم
6. مگر چون مردم چشم من از چشم منت بیند
7. نیارد گشت گِرد شمع رویت دل چو پروانه
8. ز بس پرواز جانِ عاشقان پیرامنت بیند
9. گر آهو شيوۀ چشم تو بیند از خدا خواهد
10. که خود را کشته پیش غمزۀ صید افگنت بیند
11. نیاید آشکارا خنده بر لب غنچه را دیگر
12. اگر دزدیده زیر لب تبسّم کردنت بیند
13. به پای روزنت جامی چه آید بهر نظّاره
14. چو نبود زهرۀ آتش که سوی روزنت بیند
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده