غزل شمارۀ 703
1. حُسن تو راه امید و بیم زد
2. نوبتِ شاهی به هفت اقلیم زد
3. اول از رویت منجّم یاد کرد
4. هر رقم کز ماه بر تقویم زد
5. رنگ سرخی اشک ما بر زر نهاد
6. سکّۀ پاکی تنت بر سیم زد
7. فهم سرّ آن دهان نتوان که لب
8. قفل حیرت بر در تفهیم زد
9. نقطۀ سهوست خالی آن دهان
10. کش دبیر بی خرد بر میم زد
11. بود یک دنیا زنقد صبر ما
12. هجر تو بر پنج دانگ و نیم زد
13. کار جامی وصف خطّ سبز تست
14. خضر تابا او دمِ تعلیم زد
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده