جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 791

1. خالیست از آن رشکِ پری خانه ام امروز

2. زنجیر بیارید که دیوانه ام امروز

3. تسکین مدهیدم که ترا یار و نديمم

4. خیزید که من از همه بیگانه ام امروز

5. شاید که به یکسو شوم از دایرۀ جمع

6. کز شمع جدا مانده چو پروانه ام امروز

7. تا بو که برآید سخن او به زبانی

8. از هر طرفی گوش بر افسانه ام امروز

9. خانه چه کنم بی رُخش ای زلزلۀ هجر

10. بر سر فگن این کلبۀ ویرانه ام امروز

11. باشد که ز تاریکی هجرم برهانی

12. آتش فگن ای آه به کاشانه ام امروز

13. صد دانۀ گوهر ز مژه چون بفشانم

14. محروم از آن گوهر یک دانه ام امروز

15. هجران دهدم ساغر پر زهر همانا

16. کز خُمّ فلک پر شده پیمانه ام امروز

17. بی مستی و بیهوشی ازین غم نرهم باز

18. جامی بنما راه به میخانه ام امروز


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* وه که دامن می‌کشد آن سرو ناز از من هنوز
* ریخت خونم را و دارد احتراز از من هنوز
شعر کامل
وحشی بافقی
* عید آمد و عید آمد وان بخت سعید آمد
* برگیر و دهل می‌زن کان ماه پدید آمد
شعر کامل
مولوی
* عشق سازد حسن عالمسوز را در خون دلیر
* ذوالفقار شمع باشد بال و پر پروانه را
شعر کامل
صائب تبریزی