غزل شمارۀ 801
1. پیر شدیم و به دل داغِ جوانان هنوز
2. ماند تن از کار و جان طالبِ جانان هنوز
3. رشتۀ دندان گشاد رخنۀ حرمان و من
4. كام طلب از لبِ تنگ دهانان هنوز
5. تن شده مویی و مو گشته سفید و دلم
6. مویه کنان از غمِ موی میانان هنوز
7. مُردۀ صد ساله را مژدۀ تو جان دهد
8. لب نگشاده به آن مژده رسانان هنوز
9. خاک توام، دست من کی به رکابت رسد
10. گرد تو نایافته بادعنانان هنوز
11. لب ز سخن بسته ام غنچه وش امّا چو خار
12. نشتر ریش منند تیز زبانان هنوز
13. جامی اگرچه نماند نظم ترا رونقی
14. سخرۀ طبع تواند سحر بیانان هنوز
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده