غزل شمارۀ 831
1. نهادی لعل رخشان بر بناگوش
2. سهیل و ماه را کردی هم آغوش
3. دُرِ اشکم شد از عکسِ لبت لعل
4. منش در دیده جا کردم تو در گوش
5. ترا از هر طرف در گوش لعلی است
6. چنان لعلی که از جان می برد هوش
7. مرا بر هر مژه لعليست امّا
8. از آن خونی که در دل می زند جوش
9. ز لعلت گر کنم دریوزه گاهی
10. به لؤلؤ لعل را گیری که خاموش
11. چه بودی کوهکن لعل تو دیدی
12. که کردی لعل شیرین را فراموش
13. ز لعلش چون نداری رنگ جامی
14. ز خون دل شرابِ لعل می نوش
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده