غزل شمارۀ 864
1. ای کرده ز حال من فراموش
2. چون جان که کند ز تن فراموش
3. گفتم که بر تو قصّه گویم
4. کین گونه مکن ز من فراموش
5. دیدم رخ تو ز دور و کردم
6. از قصّۀ خویشتن فراموش
7. هر جا که مسافریست کرده
8. در کوی تو از وطن فراموش
9. با بوی تو کرده جان يعقوب
10. از یوسف و پیرهن فراموش
11. کرده به هوای طرف ماهت
12. مرغِ چمن از چمن فراموش
13. جامی سخنی شنید و بر وی
14. شد قاعدۀ سخن فراموش
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده