جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 865

1. بتی که از همه پوشیده ماند لطفِ تنش

2. نگشته محرمِ او کس برون ز پیرهنش

3. شد آفریده ز آب زلال در عجبم

4. که چون ز جامه ترشّح نمی کند بدنش

5. بر او غیور چنانم که گر دلم فسرد

6. به صبر پای بپوشم به چشم خوشش

7. دمید خط زبناگوش او از آن آفت

8. نگاه دار خدايا حوالیِ ذقنش

9. نه آن خطست همانا که عنکبوت خیال

10. تنید دایرۀ مشک گردِ نسترنش

11. خیال قامت آن لاله رخ سهی سرویست

12. که چاک سینۀ صاحبدلان بُوَد ستمش

13. گذر کن از سخن بوسه این نه بس جامی

14. که بگذرد سخنان تو بر لب و دهنش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گفتم دل رحیمت کی عزم صلح دارد
* گفتا مگوی با کس تا وقت آن درآید
شعر کامل
حافظ
* با کهنسالان مکن ای نوجوان کاوش که هست
* آتشی پوشیده در مغز چنار سالدار
شعر کامل
صائب تبریزی
* آسوده گر از سنگ شد، از ارّه جدا نیست
* نخلی که درین باغ، ثمر هیچ ندارد
شعر کامل
حزین لاهیجی