غزل شمارۀ 960
1. زد ز غنچه بار دیگر خیمه بر گلزار گل
2. داد مستان را به عشرتگاه بستان بار گل
3. غنچه هر برگ طرب کز شو کت دی می نهفت
4. کرد با باد بهاری یک به یک اظهار گل
5. بگسل از دامان مطرب چنگ کز مرغان باغ
6. بر سرِ هر شاخ دارد مطربی طیّار گل
7. غنچه را دل خون شد از کم عمری گل طرفه آنک
8. می کند زان خون دل گلگونۀ رخسار گل
9. زآب صافی شد مثنّی شاخ گل پرگاروار
10. شکل های مستدير انگیخت زان پرگار گل
11. ز امتداد جو به طومار مجدول ماند آب
12. عکس گل در وی چو بر دیباچۀ طومار گل
13. راست بازاریست پنداری چمن کز رنگ و بوی
14. شد در آن بازار هم صبّاغ و هم عطّار گل
15. در تمایل مانده بر شاخ زمرّدگون زباد
16. همچو چتر لعل سلطانِ فلک مقدار گل
17. خامۀ جامی که شد در وصف گل چون خار تیز
18. خاست زان صد معنی رنگین چنان کز خار گل
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده