غزل شمارۀ 991
1. امروز ز شوقت همه سوز و همه دردم
2. نادیده رُخت زین سرِ کو باز نگردم
3. بیهوده بود هر غم و دردی که نه عشق است
4. هرگز من بیدل غم بیهوده نخوردم
5. از گونۀ زردم زندم چهره اگر اشک
6. هر لحظه جگرگون نکند چهرۀ زردم
7. روی دل من سوى بتان بود همیشه
8. چون روی تو دیدم ز همه رو به تو کردم
9. گل های چمن را خطر از باد خزانست
10. ای شاخ گل تازه بترس از دم سردم
11. گر تو ننشینی به من این بس که نشیند
12. روزی که شوم خاک به دامانِ تو گردم
13. جامی به هوایت غزلی گفت دلاویز
14. مضمون غزل آنکه به سودای تو فردم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده