قصیده شمارۀ 11 : در مدح شه و عمارت اوست
1. حبّذا قصری که ایوانش ز کیوان برترست
2. قبّۀ والای او بالای چرخ اخضر ست
3. سرکشیدست آن چنان بالا که گویی چرخ را
4. کنگر اطراف بامش شرفه های افسرست
5. کعبه از سنگ است و هر سنگی که در بنیاد اوست
6. کعبه آسا مقبلان را قبله گاه دیگرست
7. چرخ بر معمار او گاه عمارت عرضه کرد
8. خشت مهر و مه که این از سیم ناب آن از زرست
9. گفت خشت سیم و زر اینجا نمی ارزد به هیچ
10. بر زمین افگن که فرش ساحتش را در خورست
11. گِل که بهر آجرش دست قضا تخمیر کرد
12. خاکش از خلد برین، آبش ز حوض کوثرست
13. بهر استاد مقرنس کار او هر بامداد
14. گچ سرشته مهر ز اسفیداج صبح انورست
15. شاخ و برگ نقش های صفحۀ دیوار او
16. در علوّ منزلت با شاخ طوبی همسر ست
17. زآنچه فاضل مانده از نقاش رنگ آمیز او
18. یک سفال لاجورد این گنبد نیلوفرست
19. شب ز نور شمسۀ او ذرّه در چشم ضرير
20. زآفتاب چاشت بر اهل بصر روشن ترست
21. می کنم دعوی که هست افزون ز عالم فسحتش
22. گرچه طول و عرض عالم کشور اندر کشورست
23. حجّتم این بس که آن شاهی که در عالم ز جاه
24. می نگنجد در حریمش مهد عزّت گسترست
25. شاه ابوالغازی معزّ ملک و دین سلطان حسین
26. کز سرابستان جاهش نُه فلک یک منظر ست
27. سقف قصرش با ملمّع نقش ها بالای چرخ
28. همچو بالای زمین این طارم پر اخترست
29. چون درِ خلوت سرا بر روی خاصان کرده باز
30. از سران صد حلقه اش چون حلقه بیرون درست
31. چون بُوَد در سایۀ دیوار او جا یافته
32. گر نهد در قصر خود پای از قصور قیصر ست
33. ملک ازو شد دلبر زیبا و این فیروزه طاق
34. پیش این ایوان مقوّس ابروی آن دلبرست
35. شب سراید زهره بهر پاسبانانش سرود
36. گوییا بر گوشۀ بامش یکی خنیاگرست
37. آفتاب و چرخ را با او همی کردم قیاس
38. در محیط همّت او این صدف آن گوهرست
39. عرصۀ هیجا که باشد پُردلان را روضه ای
40. کش سرگل غنچه ها پیکان و سوسن خنجرست
41. هرکه آنجا ز ابر تیغ افشانده باران ضرير
42. رسته از خوان اعادی لاله های احمر ست
43. مدحت جاه و جلالش را چه حاجت نظم من
44. حُسن مادرزاد مستغنی ز زیب و زیورست
45. تا فلک کرده ز خورشید آتش از انجم سپند
46. گرد این قصر جهان آرا چو گردانْ مجمرست
47. باد دور از چشم بَد در وی گرفته جام عیش
48. آنکه همچون جم هزارش جرعه نوش ساغرست
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده