قصیده شمارۀ 56 : ایضاً در وصف سلطان حسین و عمارت او
1. این همایون خانه کامد خانۀ چشم جهان
2. روشنایی باد ازو چشم جهان را جاودان
3. خانۀ چشمش چرا گویم چو روشن دیده ام
4. در سیاهی نور آن پنهان و نور این عیان
5. سبز پوشان صف زده از دور گرد او مگر
6. بیت معمورست کامد بر زمین از آسمان
7. در صفا چون خانۀ کعبه است لیک افتاده است
8. زمزم آنجا بر کران از خانه اینجا در میان
9. از دَرِ تحسین بود نجار کز درهای او
10. بر رخ نظّارگی بگشاده ابواب جنان
11. در نیابد خرده کاری های نقشش عقل پیر
12. بی فرنگی چشم ها از شیشه های تابه دان
13. بر لب حوض ز مرمر بسته اش بنشین دمی
14. تا بلور حل در آب منعقد بینی روان
15. می جهد رقصان به بالا آب از فوّارهاش
16. در هوای بزم شاه کام بخش کامران
17. شاه ابوالغازی معزّ ملک و دین سلطان حسین
18. آفتاب عدل و احساس سایۀ امن و امان
19. آنکه گر سازد به قدر حشمت خود منزلی
20. تنگ آید زان عمارت عرصۀ کون و مکان
21. تا بود از گردش پرگار نقش آرای صُنع
22. شمۀ این لاجوردی سقف شمس خاوران
23. از زمین بوس سرافرازان زرّین تاج باد
24. این سعادت خانه را پر زیب و زیور داستان
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده