قصیده شمارۀ 57 : ایضاً له
1. برتر آمد در علوّ این منزل از چرخ برین
2. نیست با این منزلت یک خانه در روی زمین
3. بس نه طرح و وضع شیرین آمده است این خانه را
4. همچو بیت نحل پنداری پُرست از انگبین
5. هست طاق غرفه اش ابرو و شه در وی چو چشم
6. نیست خوبان جهان را چشم و ابروی چنین
7. شاه بیت نظم عالم خوانمش ور بشنود
8. جان فردوسی ز خلد این نکته گوید آفرین
9. نقش بندان روی در دیوار آرند ار رسد
10. نسخه ای از نقش های روی دیوارش به چین
11. بوی اگر بردی ز رنگ آمیزی نقّاش او
12. خامه از مژگان و رنگ از چهر دادی حور عين
13. مختصر سازم سخن زیرا محل بس نازکست
14. هست برج سعد و خورشیدی درو مسندنشین
15. آفتاب آسمان سلطنت سلطان حسین
16. کز فروغ اوست روشن عرصۀ دنیا و دین
17. بانی کاخ جهانبانی کز آغاز وجود
18. ذات او مقصود بود از امتزاج ما وطين
19. مهر انور کز طلوعش کرده انجم ناپدید
20. گرد بام قصر قدرش مرغی آمد دانه چین
21. پاسبان از کنگر ایوانش ار بیند به زیر
22. شرفه های سدره را بیند کم از اسنان سین
23. یک نگین از خاتمش فیروزۀ چرخ است و هست
24. خاتمش را قاف تا قاف جهان زیر نگین
25. عدل ار تابست دست ظلم را دیگر نشد
26. رنجه مویی بر گوزن از پنجۀ شیر عرین
27. فتنۀ ایام را سدّیست تیغ او سدید
28. حوزۀ اسلام را حصنی است حفظ او حصین
29. چون گذر بر روضۀ لطفش کنند اهل نیاز
30. با هزاران آرزو و آز جهان هاشان قرین
31. آید از گُل هاش بوى هذه جنّات عدن
32. خیزد از مرغانش بانگی فَادْخُلوها خالدين
33. مُهر او در شاهد و غایب اثر کرد آن چنان
34. کز رَحِم آید جنین داغ ولایش بر جبین
35. تا بنای ملک را زیر سپهر بیستون
36. غیر عدل و راستی نبود ستون راستین
37. از ستون عدل او بادا بنای ملک راست
38. وین دعا را باد آمین از دم روحُ الامین
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده