کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 226

1. گر یار مرا با من مسکین نظری نیست

2. ما را گله از بخت خود است از دگری نیست

3. اندیشه ز سر نیست که شد در سر کارش

4. اندیشه از آن است که با ماش سری نیست

5. دی بر اثر او رمقی داشتم از جان

6. و امروز چنانم که از هم اثری نیست

7. گفتنی پی هر نیرگی ای روشنی ای هست

8. چون است که هرگز شب ما را سحری نیست

9. هر شربت راحت که رسیده از کف خوبان

10. بی چاشنی غصه و خون جگری نیست

11. مادام که جان ساکن منزلگه خاک است

12. دلرا ز سر کوی تو رای سفری نیست

13. زنهار کمال ار گذری بر سر کویش

14. از سر گذر اول که ازینت گذری نیست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* هزار بادیه سهلست با وجود تو رفتن
* و گر خلاف کنم سعدیا به سوی تو باشم
شعر کامل
سعدی
* چون چاک نگردد دل شمشاد که آن زلف
* غیر از دل صد چاک به خود شانه نگیرد
شعر کامل
صائب تبریزی
* ما کشتهٔ نفسیم و بس آوخ که برآید
* از ما به قیامت که چرا نفس نکشتیم
شعر کامل
سعدی