کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 332

1. با عارض تو زلف دم از نقشه چین زند

2. بر آب حد کیست که نقشی چنین زند

3. باید چو ساعد توز سیمش به آستین

4. هر کس که دست در تو چو آن آستین زند

5. رضوان ز شوق آنکه چو طوبی کنی خرام

6. جاروب راهت از مژه حور عین زند

7. جان و دلم فدات بگو غمزه را که باز

8. تیغی بر آن گمارد و نیری براین زند

9. زلف که داد مالش صد پهلوان به بند

10. باد صباش گیرد و خوش بر زمین زند

11. دزدیست طره تو که سرها برد بروز

12. ترکیست چشم تو که ره عقل و دین زند

13. جان آفرین زند چو دو چشم تو بر کمال

14. تبر از گشاد غمزه سحر آفرین زند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چون به رنگ زرد من بر می خورد برگ خزان
* زعفران می مالد از خجلت به روی خویشتن
شعر کامل
صائب تبریزی
* رواست نرگس مست ار فکند سر در پیش
* که شد ز شیوه آن چشم پرعتاب خجل
شعر کامل
حافظ
* دل ز گیسوی تو بگسست و به ابرو پیوست
* کار زنجیری عشق تو به شمشیر افتاد
شعر کامل
فروغی بسطامی