کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 436

1. زآن پیش که جان در تتق غیب نهان بود

2. عکس رخ دلدار در آئینه جان بود

3. از خواب عدم دیده دل نا شده بیدار

4. در دیده و دل نقش خیال تو عیان بود

5. آن دم که نبود از دل و جان هیچ نشانی

6. بر چهره عشاق ز داغ تو نشان بود

7. هر نقش که از کارگاه غیب بر آمد

8. بردیم گمانی که تو آنی نه چنان بود

9. با حلقه گیسوی تو شوریده دلانرا

10. هر حال که در کعبه به بتخانه همان بود

11. عشق از طرف بار پدید آمده از آغاز

12. معشوق شنیدی که به عاشق نگران بود

13. در پای تو جان داد کمال وز جهان رفت

14. المنة لله که تمنای وی آن بود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* نکته‌ها رفت و شکایت کس نکرد
* جانب حرمت فرونگذاشتیم
شعر کامل
حافظ
* شب عاشقان بی‌دل چه شبی دراز باشد
* تو بیا کز اول شب در صبح باز باشد
شعر کامل
سعدی
* به هرزه ناله و فریاد ای سپند مکن
* اگر ز سوختگانی صدا بلند مکن
شعر کامل
صائب تبریزی