غزل شمارۀ 553
1. همه عمر از تو به من بوی وفائی نرسید
2. دل رنجور ز وصلت بشفائی نرسید
3. این همه خون بناحق که در ایام تو رفت
4. هیچکس را به تو چون و چرائی نرسید
5. غم هجران توام جان به لب آورد و هنوز
6. لب امید ببوسیدن پائی نرسید
7. بر درت زآن همه فریاد که کردیم و خروش
8. سگ کوی تو بفریاد گدانی نرسید
9. هر کسی بافت بخوان کرمت دسترسی
10. دست کوتاه من الأ به دعای نرسید
11. غابت لطف همین است و کرم کز تو مرا
12. ساعتی نیست که تشریف بلائی نرسید
13. سالها در راه مقصود بسر رفت کمال
14. سالها بین که بر رفت و بجائی نرسید
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده