کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 641

1. لب میگزد چو چشم گشایم بدیدنش

2. خوشتر ز دیدنست مرا لب گزیدنش

3. لرزان دلمهز بیم جدانیست همچو برگ

4. ر بنگر ز شاخ لرزه به وقت بریدنش

5. چندانکه با قدت صفت سرو می کنند

6. پست است این سخن نتوانم شنیدنش

7. چون صید از کشیدن دام اوفتد به بند

8. دام دل است زلف تو خواهم کشیدنش

9. دل در کمند زلف تو گور میکن اضطراف

10. صیاد را ز مرغ خوش آبده طپیدنش

11. در جان چو درد عشق تو آرامگاه ساخت

12. درمان میادم ار طلیم آرمیدنش

13. ساکن نکرد گریه ز دل فرقت کمال

14. سوز کباب کم نشد از خون چکیدنش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تا سایهٔ شمشاد تو افتاد به بستان
* بر سرو سهی دود دل فاخته برخاست
شعر کامل
فروغی بسطامی
* اگر چون نیشکر سنگین دلان پامال سازندت
* تو از هر بند انگشتی سر تنگ شکر وا کن
شعر کامل
صائب تبریزی
* خون شد دلم به یاد تو هر گه که در چمن
* بند قبای غنچه گل می‌گشاد باد
شعر کامل
حافظ