کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 762

1. گر به میخانه حریف می و شاهد باشم

2. به که در صومعه بنشینم و عابد باشم

3. وقت آن شد که اقامت به خرابات کنم

4. تا به کی معتکف گوشه مسجد باشم

5. دامن پیر مغان گر فتد این بار بدست

6. من سرگشته چرا طالب مرشد باشم

7. سال ها بر در میخانه نشینم به از آن

8. ک ه ازین گوشه نشینان مقلد باشم

9. زهد در صومعه می ورزم و این رندی نیست

10. رندی آنست که در میکده زاهد باشم

11. یار اگر ز آه من خسته نگر اندیشد

12. فارغ از قصد بداندیشی حاسد باشم

13. زندگی در سر تقوی شد و حیف است کمال

14. که همه عمر درین فکرت فاسد باشم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گر به چشم دل جاناجلوه های ما بینی
* در حریم اهل دل جلوه خدا بینی
شعر کامل
رهی معیری
* آن چه هر شب بگذرد از چرخ فریاد منست
* و آن چه آن مه را به خاطر نگذرد یاد منست
شعر کامل
محتشم کاشانی
* گر به چشم دل جاناجلوه های ما بینی
* در حریم اهل دل جلوه خدا بینی
شعر کامل
رهی معیری