کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 785

1. ما ز سگان درت بیشتر و کمتریم

2. عمر گذشت و هنوز معتکف این دریم

3. زنده ز سوز دلیم در شب هجران چو شمع

4. بین که چسان زندگی بی تو به سر می بریم

5. گر تو بخواهی به چشم در نظر آریم جان

6. ور تو بگونی روان از سر آن بگذریم

7. بار به ما سرست منزلش آن خاک پای

8. چونکه به منزل رسیم بار فرود آوریم

9. دیده چو دید آفتاب دره نیارد به چشم

10. ما که ترا دیده ایم بیش به خود ننگریم

11. گرچه درخت مراد هست به غایت بلند

12. بر تو چو یا بیم دست هر یک از آن برخوریم

13. در مرض عشق ما گفت که چونی کمال

14. از قبل درد تو شکر که هم خوشتریم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ندای عشق تو دیشب در اندرون دادند
* فضای سینه حافظ هنوز پر ز صداست
شعر کامل
حافظ
* پیوسته است سلسله موجها به هم
* خود را شکسته هر که دل ما شکسته است
شعر کامل
صائب تبریزی
* چون گدایی چیز دیگر نیست جز خواهندگی
* هرکه خواهد گر سلیمانست و گر قارون گداست
شعر کامل
انوری