کمال خجندی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 914

1. آن عارض و رخسار و جبین هست در سه ماه

2. کز دیده نهائنده نهان کردمت آگاه

3. گر دیده گنه کرد که از خانه کشیمش

4. ور اشک بزودیش برانیم ز درگاه

5. بر شاه گدا را نبود هیچ گرفتی

6. جز دامن دولت که بگیرد گه و بیگاه

7. گره هست خود از جانب آن روی مپوشان

8. تا روی نوه بینیم و بگیریم برو راه

9. هرچند که عقلم رود از سر چو زند تیغ

10. جرم از طرف دوست نگیرم علم الله

11. جان خواست شنیدم لبت از بنده جانی

12. این بود مرا خود همه از لطف نو دلخواه

13. بنهاد کمال آن به ادب بر کف و می گفت

14. العبد و ما فی بده کان لمو لاه


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به جد و جهد چو کاری نمی رود از پیش
* به کردگار رها کرده به مصالح خویش
شعر کامل
حافظ
* باور از مات نباشد تو در آیینه نگه کن
* تا بدانی که چه بودست گرفتار بلا را
شعر کامل
سعدی
* بمیرید بمیرید در این عشق بمیرید
* در این عشق چو مردید همه روح پذیرید
شعر کامل
مولوی