خواجوی کرمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 170

1. بوقت صبح می روشن آفتاب منست

2. بتیره شب در میخانه جای خواب منست

3. اگر شراب نباشد چه غم که وقت صبوح

4. دو چشم اشک فشان ساغر شراب منست

5. وگر کباب نیابم تفاوتی نکند

6. بحکم آنکه دل خونچکان کباب منست

7. براه بادیه‌ای ساربان چه جوئی آب

8. که منزلت همه در دیدهٔ پر آب منست

9. مرا مگوی که برگرد وترک ترکان گیر

10. که گر چه راه خطا می‌روم صواب منست

11. چگونه در تو رسم تا ز خود برون نروم

12. چرا که هستی من در میان حجاب منست

13. بیا که بی تو رسم تا زخود برون نروم

14. چرا که هستی من در میان حجاب منست

15. بیا که بی تو ملولم ز زندگانی خویش

16. که در فراق رخت زندگی عذاب منست

17. تو گنج لطفی و دانم کزین بتنگ آئی

18. که روز و شب وطنت در دل خراب منست

19. خروش و نالهٔ خواجو و بانگ بلبل مست

20. نوای باربد و نغمه رباب منست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تا عقل داشتم نگرفتم طریق عشق
* جایی دلم برفت که حیران شود عقول
شعر کامل
سعدی
* به ملازمان سلطان که رساند این دعا را
* که به شکر پادشاهی ز نظر مران گدا را
شعر کامل
حافظ
* ز دیده تا شدی ای شاخ ارغوان پنهان
* به خون نشانده مرا اشک ارغوانی من
شعر کامل
محتشم کاشانی