غزل شمارهٔ 356
1. خورشید را ز مشک زره پوش کردهاند
2. وانگه بهانه زلف و بنا گوش کردهاند
3. از پردلی دو هندوی کافر نژادشان
4. با آفتاب دست در آغوش کردهاند
5. در تاب رفتهاند و برآشفته کز چه روی
6. تشبیه ما بسنبل مه پوش کردهاند
7. کردند ترک صحبت عهد قدیم را
8. معلوم میشود که فراموش کردهاند
9. هر شب مغنیان ضمیرم ز سوز عشق
10. برقول بلبلان سحر گوش کردهاند
11. منعم مکن ز باده که ارباب عقل را
12. از جام عشق واله و مدهوش کردهاند
13. خواجو بنوش دردی عشقش که عاشقان
14. خون خوردهاند و نیش جفا نوش کردهاند
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده