خواجوی کرمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 746

1. بر اشکم کهربا آبیست روشن

2. سرشکم بی تو خونابیست روشن

3. اگر گفتم که اشکم سیم نابست

4. خطا گفتم که سیمابیست روشن

5. شبی خورشید را در خواب دیدم

6. توئی تعبیر و این خوابیست روشن

7. شکنج زلف و روی دلفروزت

8. شبی تاریک و مهتابیست و روشن

9. خطت از روشنائی نامهٔ حسن

10. بگرد عارضت بابیست روشن

11. رخت در روشنی برد آب آتش

12. ولی در چشم ما آبیست روشن

13. دلم تا شد مقیم طاق ابروت

14. چو شمعی پیش محرابیست روشن

15. کجا از ورطهٔ عشقت برم جان

16. چو می‌دانم که غرقابیست روشن

17. درش خواجو بهر بابی که خواهی

18. ز فردوس برین بابیست روشن


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* هر غمی را فرجی هست ولیکن ترسم
* پیش از آنم بکشد زهر که تریاق آید
شعر کامل
سعدی
* می‌سوزم و می‌سازم از آن روی که چون عود
* کار من دلسوخته از سوز بسازست
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* سیل دریا دیده هرگز برنمی گردد به جوی
* نیست ممکن هر که مجنون شد دگر عاقل شود
شعر کامل
صائب تبریزی