محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 190

1. چو ممکن نیست کانمه پاسبان محفلم سازد

2. بکوشم تا سگ دنباله گیر محملم سازد

3. از وی چون پرده افتد برملا از من کند رنجش

4. که از همراهی خود با رقیبان غافلم سازد

5. کندبر من بتیغ آن بت گنه ثابت که هر ساعت

6. ز بیم جان بنا واقع گناهی قایلم سازد

7. ز دل بس رازهای پرده گر سر بر زند روزی

8. که دل فرسائی بار جفا نازک دلم سازد

9. ز فتانی به ایمائی کند واقف رقیبان را

10. اجازت ده نگاهش چون به ابرو مایلم سازد

11. ز خارج پیچشی‌ها در دمم باید شدن بیرون

12. دمی از مصلحت در بزم خود گر داخلم سازد

13. درونم محتشم زان مست کین خواهد شدن شادان

14. ولی روزی که دور چرخ ساغر از گلم سازد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* پای سرو بوستانی در گلست
* سرو ما را پای معنی در دلست
شعر کامل
سعدی
* ریزم ز مژه کوکب بی ماه رُخت شب ها
* تاریک شبی دارم با این همه کوکب ها
شعر کامل
جامی
* از چو من آزاده‌ای الفت بریدن سهل نیست
* می‌رود با چشم گریان سیل از ویرانه‌ام
شعر کامل
رهی معیری