محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 229

1. لعل تو رد شکست من زمزمه بس نمی‌کند

2. آن چه تو دوست میکنی دشمن کس نمی‌کند

3. از سخن حریف سوز آن چه تو آتشین زبان

4. با من خسته میکنی شعله به خس نمی‌کند

5. راحله از درت روان کردم و این دل طپان

6. می‌کند امشب از فغان آن چه جرس نمی‌کند

7. از خم زلف بعد ازین جا منما به مرغ دل

8. مرغ قفس شکن دگر میل قفس نمی‌کند

9. مرغ دلی که می‌جهد خاصه ز دام حیله‌ای

10. دانه اگر ز در بود باز هوس نمی‌کند

11. محتشم از کمند شد خسته چنان که چون توئی

12. می‌رود از قفا و او روی به پس نمی‌کند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* کسری و ترنج زر، پرویز و به زرین
* بر باد شده یکسر، با خاک شده یکسان
شعر کامل
خاقانی
* بد و نیک هم بگذرد بی‌گمان
* رهایی نباشد ز چنگ زمان
شعر کامل
فردوسی
* طبیبا هر که را بیماری هجران فگند از پا
* اجل پیش از تو بر بالین آن بیمار پیدا شد
شعر کامل
هلالی جغتایی