محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 230

1. آخر ای پیمان گسل یاران به یاران این کنند

2. دوستان بی موجبی با دوستداران این کنند

3. در ره رخشت فتادم خاک من دادی به باد

4. شهسواران در روش با خاکساران این کنند

5. مرهم از تیر تو جستم زخم بیدادم زدی

6. دلنوازان جان من با دل فکاران این کنند

7. خواستم تسکین سپند آتشت کردی مرا

8. ای قرار جان و دل با بی قراران این کنند

9. رو به شهر وصل کردم تا عدم راندی مرا

10. آخر ایمه با غریبان شهریاران این کنند

11. من غمت خوردم تو بر رغمم شدی غمخوار غیر

12. با حریفان غم خود غمگساران این کنند

13. محتشم در جان سپاری بود و خونش ریختی

14. ای هزارت جان فدا با جان سپاران این کنند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* آه ، تاکی ز سفر باز نیایی ، بازآ
* اشتیاق تو مرا سوخت کجایی، بازآ
شعر کامل
وحشی بافقی
* بر سر پروانه شمع از بهر آن سوزد که هست
* جذبۀ عشقی که خاکستر به خاکستر کشد
شعر کامل
نظیری نیشابوری
* آن که از چشم تو افکند مرا بی تقصیر
* چشم دارم به همین درد گرفتار شود
شعر کامل
صائب تبریزی