محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 253

1. دست به دست همچو گل آن بت مست می‌رود

2. گر ز پیش نمی‌روم کار ز دست می‌رود

3. من به رهش چو بی‌دلان رفته ز دست و آن پری

4. دست به دوش دیگران سر خوش و مست می‌رود

5. دل به اراده می‌دهد جان به کمند زلف او

6. ماهی خون گرفته خود جانب شست می‌رود

7. من به خیال قامتت می‌روم از جهان برون

8. شیخ به فکر طوبی از همت پست می‌رود

9. بار چو بستم از درت مانع رفتنم مشو

10. زان که مسافر از وطن بار چو بست می‌رود

11. خانه‌پرست از ریا رفت و به کعبه کرد جا

12. کعبهٔ ماست هر کجا باده‌پرست می‌رود

13. گیسوی حور اگر بود دام فسون ز قید آن

14. مرغ که جست می‌پرد صید که رست میرود

15. کلک زبان محتشم در صفت تو ای صنم

16. هر سخنی که زد رقم دست به دست می‌رود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تو در آینه نگه کن که چه دلبری ولیکن
* تو که خویشتن ببینی نظرت به ما نباشد
شعر کامل
سعدی
* نازها زان نرگس مستانه‌اش باید کشید
* این دل شوریده تا آن جعد و کاکل بایدش
شعر کامل
حافظ
* پروانه ایم، لیک نسوزیم خویش را
* در محفلی که روغن گل در چراغ نیست
شعر کامل
صائب تبریزی