محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 294

1. پیشت از سهوی که کردم ای خدیو کامکار

2. شرمسارم شرمسارم شرمسارم شرمسار

3. بود خاک غفلتم در دیدهٔ جوهر شناس

4. کز خزف نشناختم در خاصه در شاهوار

5. با تو گستاخانه آمد در سخن این بی‌شعور

6. این چه درکست و شعور استغفرالله زین شعار

7. گفتمت دستم بگیر و مردم از شرمندگی

8. گرچه می‌گویند این را بندگان با کردگار

9. دیده‌ام بر پشت پا شد تا قیامت دوخته

10. بس که برمن گشت گردون زین ممر خجلت گمار

11. طرفه‌تر این کان غلط زین بندهٔ گمنام شد

12. واقع اندر مجلس دستور خورشید اشتهار

13. پادشاه محتشم مه رایت انجم حشم

14. کز سپاه فتنه بادا حشمت او در حصار


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ز بس که گشته ام از فکر آن میان باریک
* زشرم مردم باریک بین نهان شده ام
شعر کامل
جامی
* قامتش را سرو گفتم سر کشید از من به خشم
* دوستان از راست می‌رنجد نگارم چون کنم
شعر کامل
حافظ
* مزن بر سر ناتوان دست زور
* که روزی به پایش در افتی چو مور
شعر کامل
سعدی