محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 393

1. بس که چشم امشب به چشم عشوه‌سازش داشتم

2. از نگه کردن بسوی غیر بازش داشتم

3. غیر جز تیر تغافل از کمان او نخورد

4. بس که پاس غمزهٔ مردم نوازش داشتم

5. تا به قصد نیم نازی ننگرد سوی رقیب

6. گوشه چشمی به چشم نیم نازش داشتم

7. گشت راز من عیان بس کز اشارات نهان

8. با رقیبان در مقام احترازش داشتم

9. داشت او مستغنیم از ناز دیگر مهوشان

10. از نیاز غیر من هم بی‌نیازش داشتم

11. زور عشقم بین که تازان می‌گذشت آن شهسوار

12. از کششهای کمند شوق بازش داشتم

13. با خیالش محتشم در دست بازی بود و من

14. دست در زنجیر از زلف درازش داشتم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مست بگذشت و نظر بر من درویش انداخت
* گفت ای چشم و چراغ همه شیرین سخنان
شعر کامل
حافظ
* چو گفتمش که دلم را نگاه دار چه گفت
* ز دست بنده چه خیزد خدا نگه دارد
شعر کامل
حافظ
* آفتاب آهسته بگذارد در این غمخانه پای
* تا مبادا چون حباب از هم بریزد خانه‌ام
شعر کامل
رهی معیری