محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 424

1. به بزم او حریفان را ز مستی دست و پا بوسم

2. به این تقریب شاید دست آن کان حیا بوسم

3. دهم در خیل مستان تن به بدمستی که هر ساعت

4. روم خواهی نخواهی دست آن شوخ بلا بوسم

5. چو جنگ آغازد آن بدخو نیاید بر زمین پایم

6. ازین شادی که دستش در دم صلح و صفا بوسم

7. خون آن مستی که او خنجر کشد من چون گنه‌کاران

8. گهش قربان شوم از عجز و گاهی دست و پا بوسم

9. زمین بوس در آن را گر نیم لایق اجازت ده

10. که از بیرون دردیوار آن دولت سرا بوسم

11. دهندم تا ز ماوای سگ کویت نشان تا کی

12. سر بیگانه گردم خاک پای آشنا بوسم

13. کبوتر نامه ز آن دلبر چو آرد محتشم شاید

14. کنم پرواز اگر چون مرغ و بالش در هوا بوسم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چه کنی دنیا بی‌دین و خرد زیرا
* خوش نباشد نان بی‌زیره و آویشن
شعر کامل
ناصرخسرو
* گفتم که نیاویزم با مار سر زلفت
* بیچاره فروماندم پیش لب ضحاکت
شعر کامل
سعدی
* خاکساری پیشه خود ساز چون آب روان
* سرو را چون بندگان در پیش خود استاده کن
شعر کامل
صائب تبریزی