محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 431

1. به فنا بنده رهی می‌دانم

2. ره به آرام‌گهی می‌دانم

3. سیهم روی اگر جز رخ تو

4. آفتابی و مهی می‌دانم

5. دارد آن بت مژه چندان که درو

6. هر نگه را گنهی می‌دانم

7. نگهی کرد و به من فهمانید

8. که ازین به نگهی می‌دانم

9. گر ره صومعه را گم کردم

10. به خرابات رهی می‌دانم

11. داغهای دل خود را هر یک

12. سکه پادشهی می‌دانم

13. محتشم سایهٔ آن یکه سوار

14. من فزون از سپهی می‌دانم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* حسد چه می‌بری ای سست نظم بر حافظ
* قبول خاطر و لطف سخن خدادادست
شعر کامل
حافظ
* گفت آن یار کز او گشت سر دار بلند
* جرمش این بود که اسرار هویدا می‌کرد
شعر کامل
حافظ
* بر سر پروانه شمع از بهر آن سوزد که هست
* جذبۀ عشقی که خاکستر به خاکستر کشد
شعر کامل
نظیری نیشابوری