محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 436

1. گر شود ریش درون رخنه گر بیرونم

2. بنمایم به تو کز داغ نهانت چونم

3. هرچه دارم من مهجور ز عشقت بادا

4. روزی غیر به غیر از غم روز افزونم

5. وصلت ار خاصهٔ عاشق نبود روز جزا

6. لیلی از شوق زند نعره که من مجنونم

7. خونم آمیخته با مهر غیوری که اگر

8. بیند این واقعه در خواب بریزد خونم

9. دی به دشنام گذشت از من و امروز به خشم

10. از بدآموزی امروز بسی ممنونم

11. نامه‌ای خواند و درید آن مه پرکار و برفت

12. دل به صد راز نهان ماندن آن مضمونم

13. محتشم در سخن این خسرویم بس که شده

14. خلعت آن قد موزون سخن موزونم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* و گر شمشیر برگیری سپر پیشت بیندازم
* که بی شمشیر خود کشتی به ساعدهای سیمینم
شعر کامل
سعدی
* گفت و گو آیین درویشی نبود
* ور نه با تو ماجراها داشتیم
شعر کامل
حافظ
* هرچند به عشرت گذرد فرصت پیری
* ایّام جوانی نتوان کرد فراموش
شعر کامل
نظیری نیشابوری