محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 442

1. کو دل که محو نرگس جادو فنت شوم

2. مستغرق نظاره مرد افکنت شوم

3. چون گشته‌ای به دشمن ناموس خویش دوست

4. اینست دوستی که به جغان دشمنت شوم

5. از غیرتم برین که به من نیز این چنین

6. بی‌قیدوار دوست شوی دشمنت شوم

7. پا می‌کشد ز مزرع دل وصل خوشه‌چین

8. تا غاقل از محافظت خرمنت شوم

9. پیراهن تو قصد تو خواهد نمود اگر

10. یک جامه وار دور ز پیراهنت شوم

11. جان هر قدر که بایدت ای دل قبول کن

12. گر باقی‌آوری قدری من تنت شوم

13. غافل نگردم از پی موری چو محتشم

14. مامور اگر به ناظری خرمنت شوم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* حدیث عشق به طومار در نمی‌گنجد
* بیان دوست به گفتار در نمی‌گنجد
شعر کامل
سعدی
* چون سنبل تو سلسله بر ارغوان نهاد
* آشوب در نهاد من ناتوان نهاد
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* کدام دانه فرورفت در زمین که نرست
* چرا به دانه انسانت این گمان باشد
شعر کامل
مولوی