محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 460

1. رویت که هست صورت چین شرمسار از آن

2. نقشی است دقت ید صنع آشکار ازان

3. تحریر یافت صورت و زلفت ولی هنوز

4. در لرزه است خامه صورت نگار ازان

5. بر نخل ناز پرور او هرکه بنگرد

6. یابد کمال قدرت پروردگار از آن

7. از گلستان او همه کس را به کف گلی است

8. ما را به سینه خاری و صد خار خار ازان

9. مردم ز بیم مرگ به عمرند امیدوار

10. من ناامید ار نیم امیدوار ازان

11. در هجر می‌دهی خبر آمدن به من

12. دانسته‌ای که صعب‌تر انتظار ازان

13. زین نیلگون خمم به همین شادمان که هست

14. حسن تو را به شیشهٔ می بی‌خمار ازان

15. باقیست یک دمی دگر از عمرم ای طبیب

16. بگذر ز چاره‌ام که گذشتست کار ازان

17. از آهنست سقف فلک گویا که نیست

18. تیر دعای خسته دلانرا گذار ازان

19. آورده زور بر دل زارم سپاه غم

20. ساقی بیار می که برآرم دمار ازان

21. می‌پرورد می فرح انجام محتشم

22. خمخانهٔ غمش که منم جرعه خوار ازان


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* نفسی بیا و بنشین سخنی بگوی و بشنو
* که قیامتست چندان سخن از دهان خندان
شعر کامل
سعدی
* بیا که قصر امل سخت سست بنیادست
* بیار باده که بنیاد عمر بر بادست
شعر کامل
حافظ
* روضه خلد برین خلوت درویشان است
* مایه محتشمی خدمت درویشان است
شعر کامل
حافظ