محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 5

1. ای ز دل رفته که دی سوختی از ناز مرا

2. دارم اندیشه که عاشق نکنی باز مرا

3. کرده‌ام خوی به هجران چه کنم ناز اگر

4. عشق طغیان کند و دارد از آن باز مرا

5. باطل سحر مگر ورد زبانم گردد

6. که نگهدارد از آن چشم فسون ساز مرا

7. چشم از آن غمزه اگر دوش نمی‌بستم زود

8. کار می‌ساخت به یک عشوه ممتاز مرا

9. چه کمر بسته‌ای ای گل که مگر باز کنی

10. جیب جان پاره به آن غمزهٔ غماز مرا

11. چون محالست که ناید ز تو جز بدمهری

12. مبر از راه به لطف غلط انداز مرا

13. وصل من با تو همین بس که در آن کو شب تار

14. کنم افغان و شناسی تو به آواز مرا

15. لنگر مهرهٔ طاقت مگر ایمن دارد

16. از سبک دستی آن شعبده پرداز مرا

17. ای ره محتشم از تو زده لعل تو و گفت

18. که به یک حرف چنین خام طمع ساز تو را


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ملامتگوی عاشق را چه گوید مردم دانا
* که حال غرقه در دریا نداند خفته بر ساحل
شعر کامل
سعدی
* گر همه خانه کعبه است، که تعمیر مکن
* تا توان کرد عمارت دل ویرانی را
شعر کامل
صائب تبریزی
* مردم آزار محال است خجالت نکشد
* که نمک آب شود چون به جراحت گذرد
شعر کامل
صائب تبریزی