محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 6

1. کسی ز روی چنان منع چون کند ما را

2. خدا برای چه داده است چشم بینا را

3. نشان ز عالم آوارگی نبود هنوز

4. که ساخت عشق تو آوارهٔ جهان ما را

5. درون پرده ازین بیشتر مباش ای گل

6. که نیست برگ و نوا بلبلا، شیدا را

7. هزار سلسله مو در پیت به خاک افتد

8. چو برقفا فکنی موی عنبر آسا را

9. برای جلوه چو نخل تو را دهد حرکت

10. جسد به رعشه درآرد هزار رعنا را

11. به آن تکلم شیرین گهی که جان بخشی

12. به دم زدن نگذارد کسی مسیحا را

13. به جز وفای تو درد مرا دوائی نیست

14. خدا دوا کند این درد بی‌دوا ما را

15. ز غمزه دان گنه چشم بی‌گنه کش خویش

16. که تیغ می‌دهد این ترک بی‌محابا را

17. بهر زه لب مگشا پیش کس که نگشائی

18. زبان محتشم هرزه گوی رسوا را


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* حکایت لب شیرین کلام فرهاد است
* شکنج طره لیلی مقام مجنون است
شعر کامل
حافظ
* نوای بلبلت ای گل کجا پسند افتد
* که گوش و هوش به مرغان هرزه گو داری
شعر کامل
حافظ
* غنیمتی شمر ای شمع وصل پروانه
* که این معامله تا صبحدم نخواهد ماند
شعر کامل
حافظ