محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 7

1. که زد بر یاری ما چشم زخمی ای چنین یارا

2. که روزی شد پس از وصل چنان هجر چنین ما را

3. تو خود رفتی ولی باد جنون خواهد دواند از پی

4. بسان شعلهٔ آتش من مجنون رسوا را

5. تو خود رو در سفر کردی ولی صحرا سپر کردی

6. به صد شیدائی مجنون من مجنون شیدا را

7. فرس آهسته ران کاندر پیت از پویه فرسوده

8. قدمها تا به زانو گمرهان دشت پیما را

9. شب تاریک و گمراهان ز دنبال تو سر گردان

10. برون ار از سحاب برقع آن روی مه آسا را

11. خطر گاهیست گرد خرگهت از شیشهای دل

12. خدا را بر زمین ای مست ناز آهسته نه پا را

13. چو میرد محتشم دور از قدت باری چو باز آئی

14. به خاکش گه گهی کن سایه گستر نخل بالا را


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چه باشد ار شود از بند غم دلش آزاد
* چو هست حافظ مسکین غلام و چاکر دوست
شعر کامل
حافظ
* اول ز تحت و فوق وجودم خبر نبود
* در مکتب غم تو چنین نکته دان شدم
شعر کامل
حافظ
* زهی جماعت کوته نظر که سرو سهی را
* گمان برند که چون قد دلربای تو باشد
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی