محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 63

1. کنون که خنجر بیداد یار خونریز است

2. کجاست مرد که بازار امتحان تیز است

3. دلم ز وعدهٔ شیرین لبی است در پرواز

4. که یاد کوه‌کنش به ز وصل پرویز است

5. ز من چه سرزده‌ای سرو نوش لب که دگر

6. سرت گران و حدیثت کنایه آمیز است

7. منه فزونم ازین بار جور بر خاطر

8. که پیک آه گران خاطر سبک خیز است

9. کشاکش رگ جانم شب دراز فراق

10. ز سر گرانی آن طره دلاویز است

11. به این گمان که شوم قابل ترحم تو

12. خوشم که تیغ جهانی به خون من تیز است

13. چو محتشم سخن زا قامتت کند بشنو

14. که گاه گاه سخنهای او بانگین است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ضرورتست که نیک کند کسی که شناخت
* که نیکی و بدی از خلق داستان ماند
شعر کامل
سعدی
* به دل فگار دارم گله بی نهایت از تو
* به کدام امیدواری نکنم شکایت از تو
شعر کامل
نظیری نیشابوری
* به پوشیدن ستر درویش کوش
* که ستر خدایت بود پرده پوش
شعر کامل
سعدی