مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1197

1. اگر آتش است یارت تو برو در او همی‌سوز

2. به شب فراق سوزان تو چو شمع باش تا روز

3. تو مخالفت همی‌کش تو موافقت همی‌کن

4. چو لباس تو درانند تو لباس وصل می‌دوز

5. به موافقت بیابد تن و جان سماع جانی

6. ز رباب و دف و سرنا و ز مطربان درآموز

7. به میان بیست مطرب چو یکی زند مخالف

8. همه گم کننده ره را چو ستیزه شد قلاوز

9. تو مگو همه به جنگند و ز صلح من چه آید

10. تو یکی نه‌ای هزاری تو چراغ خود برافروز

11. که یکی چراغ روشن ز هزار مرده بهتر

12. که به است یک قد خوش ز هزار قامت کوز


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گفت پیغامبر خداش ایمان نداد
* هر که را صبری نباشد در نهاد
شعر کامل
مولوی
* آفاق را گر دیده ام، مهر بتان ورزیده ام
* بسیار خوبان دیده ام، اما تو چیز دیگری
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی
* از گشایش نبود بهره تهی مغزان را
* پسته پوچ محال است که خندان گردد
شعر کامل
صائب تبریزی