مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2363

1. ای ز هندستان زلفت رهزنان برخاسته

2. نعره از مردان مرد و از زنان برخاسته

3. آتش رخسار تو در بیشه جان‌ها زده

4. دود جان‌ها برشده هفت آسمان برخاسته

5. جوی‌های شیر و می پنهان روان کرده ز جان

6. وز معانی ساقیان همچو جان برخاسته

7. کفر را سرمه کشیده تا بدیده کفر نیز

8. شاهد دین را میان مؤمنان برخاسته

9. تن چو دیوار و پس دیوار افتاده دلی

10. در بیان حال آن دل این زبان برخاسته

11. رو خرابی‌ها نگر در خانه هستی ز عشق

12. سقف خانه درشکسته آستان برخاسته

13. گر چه گوید فارغم از عاشقان لیکن از او

14. بر سر هر عاشقی صد مهربان برخاسته

15. شمس تبریزی چو کان عشق باقی را نمود

16. خون دل یاقوت وار از عکس آن برخاسته


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* طفیل هستی عشقند آدمی و پری
* ارادتی بنما تا سعادتی ببری
شعر کامل
حافظ
* شب‌ها من و شمع می‌گدازیم
* اینست که سوز من نهانست
شعر کامل
سعدی
* سر سودای تو در سینه بماندی پنهان
* چشم تردامن اگر فاش نگردی رازم
شعر کامل
حافظ