مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 588

1. صلا رندان دگرباره که آن شاه قمار آمد

2. اگر تلبیس نو دارد همانست او که پار آمد

3. ز رندان کیست این کاره که پیش شاه خون خواره

4. میان بندد دگرباره که اینک وقت کار آمد

5. بیا ساقی سبک دستم که من باری میان بستم

6. به جان تو که تا هستم مرا عشق اختیار آمد

7. چو گلزار تو را دیدم چو خار و گل بروییدم

8. چو خارم سوخت در عشقت گلم بر تو نثار آمد

9. پیاپی فتنه انگیزی ز فتنه بازنگریزی

10. ولیک این بار دانستم که یار من عیار آمد

11. اگر بر رو زند یارم رخی دیگر به پیش آرم

12. ازیرا رنگ رخسارم ز دستش آبدار آمد

13. تویی شاها و دیرینه مقام تست این سینه

14. نمی‌گویی کجا بودی که جان بی‌تو نزار آمد

15. شهم گوید در این دشتم تو پنداری که گم گشتم

16. نمی‌دانی که صبر من غلاف ذوالفقار آمد

17. مرا برید و خون آمد غزل پرخون برون آمد

18. برید از من صلاح الدین به سوی آن دیار آمد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گر جان عاشق دم زند آتش در این عالم زند
* وین عالم بی‌اصل را چون ذره‌ها برهم زند
شعر کامل
مولوی
* فارغی از قدر جوانی که چیست
* تا نشوی پیر ندانی که چیست
شعر کامل
نظامی
* شکایت نامه ما سنگ را در گریه می آرد
* مهیای گرستن شو، دگر مکتوب ما بگشا
شعر کامل
صائب تبریزی